- مطاوعت کردن
اطاعت کردن، فرمان بردن
متضاد: نافرمانی کردن
متضاد: نافرمانی کردن
معنی مطاوعت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در پی کسی رفتن پیروی کردن کسی را: همه ما عروس و داماد را تا خانه داماد مشایعت کردیم، بدرقه کردن مسافر را
باز نگریستن، باز خواندن، بررسی کردن بدقت نگریستن در چیزی برای و قوف بدان: پس از مکه بهندوستان آمد و حال مطالعه کرد، خواندن کتاب یا نوشته ای و فهمیدن آن
مطالبه کردن: روح افزای بر بالین دایه نشست و از هر گونه مطالبت میکرد و میگفت: ای رعنا، این چکار بود که تو کردی ک
با هم ساختن یگانستن، بتاییدن مطابقه کردن: و در مخاصمت او با یک دیگر مطابقت کردند
پتودن پایداری کردن ایستادگی کردن ایستادگی کردن پایداری کردن} امیر خراسان... بپاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کردن،) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور 15)
